آبتنی
لخت شدم تا در آن هوای دل انگیز
پیکر خود را به آب چشمه بشویم
وسوسه می ریخت بر دلم شب خاموش
تا غم دل را بگوش چشمه بگویم
آب خنک بود و موجهای درخشان
ناله کنان گرد من به شوق خزیدند
گویی با دست های نرم و بلورین
جان و تنم را بسوی خویش کشیدند
بقیه درادامه مطلب...
امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد
به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک
دوباره روز تولدت رسید
روزی که غصه سراغم نمیاد
روزی که دستای تنهایی من
بیشتر از همیشه دستاتو میخواد
تولدت مبارک
در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید
امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . .
امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند،
چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد.
تولدت مبارک
بقیه درادامه مطلب..
For every word you say,
another piece of my heart you take.
هر کلمه ای که به زبان می آوری بخشی از قلب مرا تسخیر می کنی
~ Tiara Johnson ~
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
Where there is love, there is God also.
جایی که عشق هست خدا هم هست.
Leo Tolstoy
بقیه درادامه مطلب...
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
زجمع آشنایان می گریزم...
به کنجی می خزم آرام و خاموش...
سقراط در حدود سال ۴۷۰ پیش از میلاد در “آلوِپِکا” در یونان متولد گردید. در جوانی سروشی غیبی ندا داد که در میان مردمان، خردمندتر از سقراط نیست. وی به بررسی این موضوع پرداخت
در آن دوران سوفسطائیها نفوذ زیادی بین جوانان آتنی داشتند و به آنها سفسطه و فن جدل آموزش میدادند و ادعایشان این بود که حقیقتی وجود ندارد. سقراط با این روشن فکران که ادعای علم و دانش داشتند به بحث می پرداخت و در انتهای مباحثه اثبات می نمود که آنان هیچ دانشی ندارند. پس به این نتیجه رسید که از همه خردمندتر است، زیرا به غفلت و نادانی خود پی برده است....
بقیه درادامه مطلب....